قشنگترین های زندگی مادر یک دختر...
سلام دختر گلم .... سلام نازنین زهرای ناز من ... امروز می خوام از قشنگی های بودنت بنویسم ... از اینکه هر شب تو ذهنم تورو مرور میکنم ... از دلواپسی های من مادر ... از دلواپسی های بزرگ شدنت و از خوشحالی بودن و داشتنت ... از اینکه دختری و این یعنی همدم من ... یعنی هر جا برم تو همرامی و مرزی بین من و تو نیست ... خدارو همیشه شاکر بودم به خاطر هر چیزی که از روی رحمت بهم داد و هر چیزی که با حکمتش از من گرفت یا اصلا بهم نداد ... به خاطر داشتنت و بودنت هر ثانیه خدارو شکر میگم که نعمتی مثل تورو بهم امانت داده ... دیشب یعنی 23 مرداد 92 ساعت 22:30 شب با بابایی رفتیم پیش خانم دکتر برای چکاپ ما...